|
|
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 547
نویسنده : پرویز طهماسبی
|
|
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده در آتش و در سوز من شب میبرم تا روز من بر گرد ماهش میتنم بیلب سلامش میکنم گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو دیگر نخواهم زد نفس این بیت را میگوی و بس |
|
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی خود را زمین برمیزنم زان پیش کو گوید صلا هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما خوابت که میبندد چنین اندر صباح و در مسا وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا من دوش نام دیگرت کردم که درد بیدوا گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا |
:: موضوعات مرتبط:
مولوی ,
,
:: برچسبها:
مولوی ,
غزلیات ,
شعر و ادب ,
شعرا ,
ایرانی ,
,
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 1111
نویسنده : پرویز طهماسبی
|
|
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل |
|
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای م |
:: موضوعات مرتبط:
مولوی ,
,
:: برچسبها:
مولوی ,
غزلیات ,
شعر و ادب ,
شعرا ,
ایرانی ,
,
نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390
بازدید : 634
نویسنده : پرویز طهماسبی
|
|
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها در لا احب الافلین پاکی ز صورتها یقین افلاک از تو سرنگون خاک از تو چون دریای خون کوه از غمت بشکافته وان غم به دل درتافته ای سروران را تو سند بشمار ما را زان عدد سازی ز خاکی سیدی بر وی فرشته حاسدی |
|
در حلقه سودای تو روحانیان را حالها در دیدههای غیب بین هر دم ز تو تمثالها ماهت نخوانم ای فزون از ماهها و سالها یک قطره خونی یافته از فضلت این افضالها دانی سران را هم بود اندر تبع دنبالها با نقد تو جان کاسدی پامال گشته مالها |
:: موضوعات مرتبط:
مولوی ,
,
:: برچسبها:
مولوی ,
غزلیات ,
شعر و ادب ,
شعرا ,
ایرانی ,
,
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد
|
|
|