پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 488
نویسنده : پرویز طهماسبی
آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده در آتش و در سوز من شب می​برم تا روز من بر گرد ماهش می​تنم بی​لب سلامش می​کنم گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می​گوی و بس                  
آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی خود را زمین برمی​زنم زان پیش کو گوید صلا هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما خوابت که می​بندد چنین اندر صباح و در مسا وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا من دوش نام دیگرت کردم که درد بی​دوا گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا

:: موضوعات مرتبط: مولوی , ,
:: برچسب‌ها: مولوی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



بازدید : 1051
نویسنده : پرویز طهماسبی
ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل                  
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای م

:: موضوعات مرتبط: مولوی , ,
:: برچسب‌ها: مولوی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



بازدید : 574
نویسنده : پرویز طهماسبی
ای طایران قدس را عشقت فزوده بال​ها در لا احب الافلین پاکی ز صورت​ها یقین افلاک از تو سرنگون خاک از تو چون دریای خون کوه از غمت بشکافته وان غم به دل درتافته ای سروران را تو سند بشمار ما را زان عدد سازی ز خاکی سیدی بر وی فرشته حاسدی                  
در حلقه سودای تو روحانیان را حال​ها در دیده​های غیب بین هر دم ز تو تمثال​ها ماهت نخوانم ای فزون از ماه​ها و سال​ها یک قطره خونی یافته از فضلت این افضال​ها دانی سران را هم بود اندر تبع دنبال​ها با نقد تو جان کاسدی پامال گشته مال​ها

 


:: موضوعات مرتبط: مولوی , ,
:: برچسب‌ها: مولوی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد